خانه ام تاریک است
خبر از نور و گل و شادی نیست
نقشی از من هم، در یادی نیست
شمع ها خاموشند
همه جا غرق سکوت
و کسی در شب میلادم ، مهمانم نیست
هیچ کس باخبر از بغض فروخورده من
باخبر از غم پنهانم نیست
من فقط هستم و تو
روبرویم در قاب
عکسی از خاطره هایی دور
و نگاهت که به من میگوید :
" شب تنهایی تو، من دلم گرم به طنازی عشقی دگر است "
شب میلاد من است
- ۰ نظر
- ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۲